خاموش ای قلب من ! زیرا سایه های شب با رازهایت مانوس نمی شوند و تاریکی در
برابر رویاهایت درنگ نمی کند.
آتشفشان جوشان را دیدم اما نغمه سرایی بلبل را نشنیدم.
برف بردشتها می بارید و گلهای زنبق را کفن پیچ می کرد.شادی رویاها کجا و چگونه
ازمیان رفتند؟
تا صبح ای قلب من خاموش بادا! مردمی که تنها به ظاهر اشیاء می نگرند را رها کردم
وبه سوی قبرستان رفتم؛ در میان گورها نشستم وبا خود اندیشیدم.
وچون صبح فرا رسید به قلب گفتم:آیا سکوت شب در اعماق توآوازی برای صبح باقی
گذاشت؟
اینک گروه گروه کفترها وبلبلان در اطراف دره به پرواز در آمدند.
بیدار شو ای قلب من! بیدار شو وصدای دل انگیزت را بلند کن!
زیرا اگر کسی نتواند با صبح آواز بخواند ازفرزندان تاریکی خواهد بود!
جبران خلیل جبران
سلام
خسته نباشی.
به من هم یه سربزن.