گاهنامه زندگى

هیچ گاه از خود پرسیده اید که (زندگى) چیست؟ آیا تا کنون با دوستانتان, گفتگویى درباره (زندگى) داشته اید؟ درد دل و شکایت دوستانتان را از (زندگى) شنیده اید و یا خود درد دل کرده اید؟ آیا گله و شکایت پدر و مادر یا آشنایان را از (زندگى) شاهد بوده اید؟ هیچ گاه آرزو کرده اید که اى کاش (زندگى) به گونه دیگرى بود؟ راستى چه نوع از زندگى را آرزو کرده اید؟ و چرا؟
هیچ فکر کرده اید که اگر روزى قلم در دست بگیرید و خطوط یک (زندگى آرمانى) را روى کاغذ ترسیم کنید, در آن تصویر, ویژگى هاى (زندگى خوب) چه خواهد بود؟ و قبل از همه, چه چیزى را (زندگى) خواهید دانست که درباره ویژگى ها و علائم آن بنویسید؟
آیا باید از (زندگى) لذت ببریم؟ اگر چنین است, چرا و چگونه؟ آیا اگر تلّقى خود را از (زندگى) تغییر دهیم, مى توانیم از (زندگى)مان لذّت ببریم؟ مشکلات و گرفتارى ها را چگونه حل کنیم؟ آیا ممکن است راهى پیدا کنیم که مانع ورود هرگونه مشکلى به زندگى خویش گردیم و اگر ناخواسته گام در زندگىمان نهاد, به گونه اى زمام آن را در دست بگیریم که کمترین رنج را بر ما تحمیل کند؟ راستى آیا جام زندگى مى تواند تنها از شراب شادى ها سرشار باشد, یا این سخن حافظ را باید پذیرفت که:
فکر معقول بفرما, گل بى خار کجاست؟!
فکر مى کنى به تنهایى و تنها براى خویش مى توانى زندگى بدون رنج و غمى دست وپا کنى؟ یا باید خوبى ها, شادى ها و لذّتها را تقسیم کرد؟
آیا تا کنون با افرادى که از خود ایثار و گذشت نشان مى دهند و همواره به بهاى لذّت و آسایش دیگران, رنج و غم را تحمّل مى کنند و سنگ صبور همه مى گردند, رو به رو شده اید؟
آیا با کسانى برخورد کرده اید که همه چیز را براى خود مى خواهند و در کنار رنجدیدگان, قهقهه مستانه سر مى دهند و پیوسته لذّت و آسایش خویش را پاس مى دارند؟
کدام یک از دو گروه, را ه درست (زندگى) را مى پیمایند؟ گروه نخست یا گروه دوم؟
مى بینید که دیدگاهها گوناگون است! پس تفسیر (زندگى), چندان هم ساده نیست; چیزى که به ظاهر, ساده مى نمود!
اگر چنین است, چرا همه نیاکانمان زندگى کردند و قافله (زندگى) همچنان در حرکت است و هر کسى باور دارد که بخشى از لذّت زندگى را چشیده است؟
پس راههایى براى شناخت نشانه هاى زندگى خوب, خواستنى و لذّت بخش وجود دارد. این راهها در لا به لاى دفتر تجربه هاى زندگى و در ژرفاى اندیشه و آرزوى تک تک ما جا خوش کرده اند; در کلام و بیان بزرگان دین و ...

تعالیم و معارف ادیان, انعکاس یافته اند; در زندگى نیاکان ما, جا پایى از خود گذاشته اند; در شعر شاعران و سخن سخن سرایان, جلوه نموده اند و در جاى جاى تجربه مشترک بشرى, در میان غمها و شادى ها, برخوردارى ها و محرومیّت ها, خنده ها و گریه ها و… خود را نشان داده اند.
زندگى, در پى این جستجوها چهره مى نماید و از پس شناخت این راهها دست یافتنى است. زندگى از آن شماست; هدیه اى است به شما و صفحه اى است گشوده فرارویتان تا هم چهره زیباى روحتان را در آن بخوانید و بنگرید, و هم آن گونه که خود مى خواهید, آن را ترسیم کنید و به دیگران هدیه دهید.
این شما و این صفحه (زندگى)! بنویسید که (زندگى) را چه مى دانید؟ چگونه زندگى یى را مى پسندید؟ براى دیگران چه راهنمایى هایى دارید؟ چه چیزهایى را نشان (زندگى) مى دانید؟
ما مى اندیشیم که (زندگى) یعنى: دوستى, شادى و شادابى, یاد خدا, ساختن خویشتن و جهان, و…
        تا شقایق هست,
                زندگى باید کرد…
        شما چه مى اندیشید؟


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد