السلام علیک امام حسن عسگری


ضمن عرض تبریک بمناسبت میلاد با سعادت یازدهمین اختر
 تابناک  آسمان امامت و ولایت امام حسن عسگری (ع) مراسم
 جشن وسرور در هیئت مکتب زینب به شرح ذیل  برقرار می باشد.

سخنران :حاج عبدالحمید طاهری

ذاکرین اهل بیت : حاج محمد حسینی - حاج صادق مرعشی

زمان :۷/۳/۸۲ ساعت ۲۱

مکان : م رازی - خ رباط کریم اصلی - جنب مسجد حضرت ابوالفضل - کوچه معماریان - حسینیه مکتب زینب

میلاد امام حسین عبدالرضا هلالی

    السلام علیک یا امام حسن عسگری

آن که بود نام نکویش حسن

                        هست سرا پا حسن در حسن

در صدف عشق بود گوهری

                     که هست نامش حسن عسگری


ضمن عرض تسلیت بمناسبت شهادت یازدهمین اختر

 تابناک آسمان امامت و ولایت امام حسن عسگری (ع)
 
مراسم عزاداری و سوگواری درهیئت مکتب زینب (س)

 به شرح ذیل برقرارمی باشد.

سخنران : حاج عبد الحمید طاهری

ذاکرین اهل بیت: سید صادق مرعشی - برادر سلطانی

زمان :۸/۲/۸۳ ساعت ۲۱

مکان : میدان رازی - خیابان رباط کریم اصلی؛
 جنب مسجد حضرت ابو الفضل ؛ کوچه معماریان
 ؛ حسینیه مکتب زینب

یا حسین

شب عشق و وفای یاران

شب عشق است و شب فراق میزبان حضرت زینب (س) است و مهمان ابی‌عبدالله (ع) که شب آخر عمر اوست.

مدام وارد خیمه می‌شود و بیرون می‌آید. با خود زمزمه می‌کند: خواهر قربانت شود.

می‌بیند امشب آقا ابی‌عبدالله (ع) اصحاب و یاران را جمع کرد و (بعد از خواندن خطبه و صحبت با یاران و ...) هر یک از یاران و اصحاب وفاداری خویش را اعلام نمودند و ... زهیر، حبیب، مسلم‌بن‌عوسجه و یاران باوفای امام صحبت کردند. و مجلس تمام شد همه به خیامشان رفتند. (حضرت زینب (س) اظهار غربت می‌کند که این خبر به گوش یاران امام می‌رسد)

پس از آن‌که اظهار غربت حضرت زینب (س) به گوش اصحاب رسید. حبیب می‌گوید:

به مسلم بن عوسجه و زهیر و بریر و عابس و دیگران گفتم برخیزید همه یک‌جا برویم پشت خیام اهل بیت امام و ... اظهار وفاداری کنیم.

همه اصحاب آمدند پشت خیام زن‌ها و اهل بیت امام سلام کردند و صدا زدند:

ما همگی آماده‌ی جانبازی هستیم و اگر ابی‌عبدالله (ع) اجازه بدهد همین امشب بر دشمن هجوم می‌آوریم و ...

همه‌ی زن‌ها از خیام بیرون آمدند و ... گریه می‌کردند ولی از یک لحاظ خوشحال بودند از این‌که یاران امام بر عهدشان وفادارند و ...

غربت امام (ع)

نافع بن هلال می‌گوید:

دیدم امام از خیمه بیرون آمده بود به طرف پشت خیمه‌ها حرکت کرد، من هم به دنبالش رفتم، متوّجه من شد.

فرمود: کیستی؟

گفتم: نافع بن هلال هستم؟

فرمود: چرا این موقع شب بیرون آمدی و ...؟

گفتم: آقا جان!

هراس داشتم که از طرف دشمن گزندی به شما برسد.

(امام فرمود: آمدم بیرون تا اطراف را بررسی کنم و موقعیت حمله دشمنان را و ... بشناسم)

غم فراق

امام چهارم می‌فرماید:

شب عاشورا در بستر بیماری افتاده بودم، امّا می‌شنیدم که پدرم این شعر را می‌خواند که:

یا دَهْرُ اُفٍّ لَکِ مِنْ خَلیلٍ

کَمْ لَکَ بالْاَشْراق وَ الْاَصیلِ

مِنْ صاحِبٍ وَ طالِبٍ قَتیلٍ

وَالدَّهْرُ لا یَقْنَعُ بِالْبَدیلِ

وَ اِنَّما الْاَمْرُ اِلَی الْجَلیلِ

وَ کُلُّ حَیٍّ سالِکُ سَبیلٍ

با شنیدن این سخنان پدرم، عمّه‌ام حضرت زینب (س) دامن کشان، سراسیمه، خدمت اباعبدالله (ع) رسید و با گریه عرض کرد:

داداش! فردا چه بلایی بر سر تو می‌آورند که این طور حرف می‌زنی و ...

فرمود: راهی که جدّم، بابایم، مادرم و برادرم رفتند، من هم باید همان راه را ادامه بدهم.

عرض کرد: یعنی فردا تو را می‌کشند؟ فرمود: آری

تا گفت آری، گریبانش را چاک زد، با سیلی به صورت خودش زد و روی زمین افتاد.

خواهر را به هوش آورد و آرام کرد و سرش را به سینه گذاشت و ...

به هر نحوی بود خواهر را آرام کرد. امّا مگر خواهر می‌تواند بخوابد.

امشب حرم ابی‌عبدالله (ع) همه بیدارند. همه دارند مناجات می‌کنند.